loading...
يا اباصالح المهدي ادركني...
پارسا بازدید : 40 پنجشنبه 28 اردیبهشت 1391 نظرات (2)
آیت الله بهجت

« قرآن کتابی است که پیغمبر ساز است زیرا پیغمبران دو گونه‌اند. قسم اول: پیامبرانی هستند که از جانب خداوند به پیامبری تعیین شده‌اند، قسم دوم پیغمبرانی کمالی، که در اثر ایمان و عمل به دستورات قرآن، به کمالات پیامبری نائل می‌گردند. »

آنچه فراروی شماست گزیده‌ای است از دیدگاه‌های مرجع فقید تقلید، آیت الله العظمی بهجت فومنی که به مناسبت فرارسیدن ایام درگذشت‌ این عارف واصل و سالک ربانی به محضر عزیزتان تقدیم می‌گردد.


وظیفه مسلمان نسبت به قرآن

آیت‌الله بهجت از جمله وظایف مسلمانان را نسبت به قرآن، احیا آن، طواف عاشقانه، توسل و تمسک آگاهانه و حفظ و عمل به قرآن دانسته‌اند و نگرش‌های حکیمانه ایشان چنین است: 

وظیفه همه‌ ما احیای قرآن و بهره‌برداری از آن است. کار ما به این جا رسیده که با دانستن قرآن زیر بار کفار می‌رویم. خدا لعنت کند کسانی را که باعث تسلط کفار بر بلاد اسلامی و مسلمانان می شوند.

باید مسلمانان را تنبه دهیم که استعمارگران و کفار خیال دارند از هر راهی و به هر وسیله‌ای که شده قرآن را از دست آنان بگیرند.

معروف است که یکی از نمایندگان مجلس عوام انگلیس در حالی که نطق می‌کرد و قرآن را به دست گرفته گفت: تا این کتاب در دست مسلمانان است نمی‌توانیم بر آنان حکومت کنیم.

یکی از سردمداران فرق انحرافی گفته بود که باید مصحف، ناقص شود و به غیر عربی ترجمه گردد و قرار حکومت‌های دست نشانده در جوامع اسلامی این است یا قرآن در دست مسلمانان نباشد تا بر آنها حکومت کنند یا نظیر تورات و انجیل ترجمه دلخواه گردند و یا آیات برائت از مشرکین و سب و لعن کفار از قرآن اسقاط گردد و فقط آیات مربوط به خداپرستی باقی بماند. 

گاه هم شنیده می‌شود که می‌خواهند آیات منتخبه به جای قرآن چاپ شود تا اینکه کل قرآن در دست‌ها نباشد. (لا یبقی من القرآن الا درسه رسمه) از قرآن به جز درس آن و یا عکس آن باقی نمی‌ماند البته در این صورت درس قرآن هم نمی‌ماند، بلکه درس بعض قرآن می‌ماند، نه تمام قرآن. 

استعمارگران و کفار، خیال دارند هیئت اجتماعیه‌ قرآن را بگیرند و به صورت اجزا و جزوات به دست مسلمانان بدهند و کم کم آن اجزا را هم از دستشان می‌گیرند یا آیات منتخبه و در نتیجه قرآن ناقص را به دست مردم می‌دهند، بعد همان را هم به اسانی از دست آن ها می‌گیرند. ما هم با همه‌ یبداری و توطئه‌های دشمنان در خوابیم پس کی بیدار می‌شویم تا ببینیم دشمن علیه ما چه می‌کند؟

خدا کند در ما عشقی به مجموع قرآن و عترت پیدا شود، تا اولا بتوانیم یگانگی قرآن و عترت و معجون مرکب از آن دو را بیابیم و ثانیا در مقام پیروی و عمل با توجه به آن دو و بر محور آن دو طواف عاشقانه بنماییم و بدانیم که آنها از هر معشوقی بیشتر شایسته‌ عشق‌ورزی هستند. ما اگر جمال روحانی و زیبای قرآن و اهل بیت را ببینیم برگرد آنها طواف می‌کنیم.

امام کاظم (ع) فرموده‌اند: فی القرآن شفاء من کل داء. در قرآن بهبودی از هر گونه درد و بیماری وجود دارد و می فرمایند: با قرآن می‌توان برای بهبودی هر بیماری توسل جست، با توسل به قرآن می‌توان بلاها و فتنه‌ها را از خود و جامعه اسلامی برطرف نمود. توسل به ائمه اطهار(ع) و قرآن در تحصیل علم، کسب اخلاص تهذیب نفس و ترک گناهان به انسان یاری می‌دهد. 

آیت‌الله بهجت با اینکه در میان توده مردم به فردی عارف مسلک شناخته می‌شد ولی عمیق‌ترین مباحث فقهی و اصولی را آموخته و تدریس می‌کرد، ایشان علاوه بر فقه و اصول در فلسفه و تفسیر قرآن هم تأمل‌های ژرفی داشت.

دستور قرآن به طور موکد این است که یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ای کسانی که ایمان آورده‌اید تقوای الهی پیشه سازید و برای رسیدن به مقام قرب او وسیله بجوئید و در راه او کوشش نمائید شاید که رستگار گردید. 

برکات و آثار قرآن از دیدگاه آیت‌الله بهجت 

عارف ربانی حضرت آیت‌الله بهجت(ره) ضمن طرح کرامات و معجزات قرآن کریم آن را مأمن مومنان، برنامه‌ انسان سازی و کمال آفرینی بر شمرده‌اند که به طرح این فرازها می‌پردازیم: 

اگر چشم بصیرت داشتیم سخن خدای متعال را که می‌فرماید: «وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى» قدر می‌دانستیم، ولی ما همچنان نشسته‌ایم و هوای نفس بر ما غالب گشته که این کرامات و معجزات قرآن را مانند دور و تسلسل محال می‌دانیم. 

کسی را بنده دیده بودم که به برکات چند آیه قرآن هر میوه‌ای را که می‌خواست هر چند در غیر آن فصل حاضر می‌ساخت. بالاترین انعام الهی و هدیه آسمانی و غیبی، همین قرآن است اما چگونه باید با آن رفتار کنیم تا بتوانیم از آن بهره‌مند شویم.

در احوالات پدر مرحوم شیخ جعفر شوشتری(ره) اورده‌اند که پسر نابینائی را نزد ایشان آوردند، ایشان هم دست روی چشم بچه گذاشتند و مشغول خواندن سوره حمد شده بودند مقداری که خوانده بودند بچه گفته بود بابا از میان انگشتان آقا می‌بینم.

وقتی که حمد تمام شده بود، همه جا و همه چیز را کاملا دیده بود. عده‌ای از افراد سطحی‌نگر در محضر علامه ملا خلیل قزوینی(ره) بودند، سوال کردند که قضیه‌ حضرت داوود(ع) که خداوند در قرآن می‌فرماید وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ آهن را برای او نرم نمودیم این بوده که خداوند نحوه‌ ساختن کوره‌ آهنگری و ذوب آهن را به حضرت داوود(ع) الهام نمود تا او آهن را در کوره‌ آتش بگزارد تا ملایم و انعطاف‌پذیر باشد. مرحوم قزوینی فرمود: او که پیغمبر خدا بود و شما بعید می‌دانید که آهن در دست او نرم و به اختیار او باشد.

این که چیزی نیست از بنده هم که پیغمبر نیستم این کار ساخته است. سپس یک مجمعه یا سینی از مس را که در برابرش بود با دو انگشت مثل قیچی از وسط دو نیم کرد و فرمود: این گونه خداوند متعال آهن را در دست حضرت داوود(ع) نرم و ملایم نموده بود. 

ارتکاب معاصی موجب استهزاء حاکمان نسبت به قرآن

پارسا بازدید : 50 پنجشنبه 28 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
امام زمان

اگر ولی فقیه نماینده امام زمان(عج) در زمین و ولی امر همه ی مسلمانان جهان است، چرا قانون اساسی به گونه ای تنظیم شده است که ولی فقیه، نمایندگان مجلس خبرگان رهبری و دیگران باید ایرانی باشند؟

ابتدا توضیحی درباره ی خود سوال می دهیم. منظور سوال کننده این است که آیا ولایت فقیه مقامی است مشابه مقامات دولتی که تمام اختیارات و وظایفشان محدود به همان کشوری است که در آن حکمرانی می کنند یا اینکه ولایت فقیه مقام و منصبی الهی است و محدود به مرزهای جغرافیایی نمی شود؟ اگر فرض اول مورد قبول است، چرا ولی فقیه را ولی امر همه مسلمانان می دانید؟ و اگر فرض دوم را می پذیرید، چرا قانون اساسی به گونه ای است که در قوانین مربوط به رهبری، نمایندگان خبرگان و امثال آن، مرز جغرافیایی اهمیت دارد و گویا امور مربوط به رهبری به ایران محدود می گردد، مثلاً در قانون اساسی پیش بینی نشده است رهبر جمهوری اسلامی یک غیر ایرانی باشد، یا برخی از اعضای خبرگان از کشورهای دیگر باشند.

در پاسخ، ذکر مقدماتی ضروری است:

دَوَران امر میان همه یا هیچ؟!

1. بعضی از مکاتب سیاسی یا حقوقی یا اخلاقی و ... هستند که نظرات آنها دایر میان همه یا هیچ است؛ بدین معنا که اگر همه شرایط مورد نظر آنها در موردی جمع شد، نتیجه به دست می آید، ولی اگر کمتر از همه شرایط فراهم شد، دیگر هیچ نتیجه ای به بار نمی نشیند. به عبارت دیگر: با همه شرایط حصول نتیجه را شاهدیم و با کمتر از همه شرایط هیچ نتیجه ای را به دست نمی آوریم.

برای روشنتر شدن این ادعا به مثالی از فلسفه اخلاق «کانت» توجه کنید: او معتقد است اگر کسی در کاری هیچ انگیزه و نیّتی جز اطاعت امر عقل و وجدان نداشت، کارش دارای ارزش اخلاقی خواهد بود، ولی اگر در کنار انگیزه اطاعت از فرمان عقل، مثلاً علاقه به نتیجه ی کار هم در او وجود داشت، دیگر هیچ ارزش اخلاقی بر کار او مترتب نیست. در مکاتب سیاسی و یا حقوقی نیز از این گونه نظرات وجود دارد که امر انسان را دایر میان همه یا هیچ می دانند.

ولی باید گفت: این نظرات غیرواقع بینانه است و از آن رو که اسلام در همه زمینه ها احکام و ارزشهایی واقع بینانه مطرح کرده است، نظرات آن دارای مراتب و درجاتی است. اسلام نمی گوید اگر در مسأله ای نتیجه ی ایده آل و صد در صد میسر نشد، دیگر هیچ، بلکه می گوید: درجه پایینتر را انجام دهید.

فقها اتفاق نظر دارند که حتی در حکومت های نامشروع هم فقیه در امور حسبیه ولایت دارد، یعنی حتی اگر قدرت حاکمیت بر مردم را نداشته باشد، باز باید این امور را به عهده گیرد و در آنها دخالت کند

برای پی بردن به درستی این ادعا می توان اندک توجهی به مباحث فقهی کرد، که در آنها بدلهای متعدد در یک امر پیش روی مکلف است. حالتهای متفاوت برای انجام نماز در موقعیتهای مختلف نمونه ای از این مدعا است. حتی در مهمترین مسأله ی دینی یعنی ایمان هم مراتب وجود دارد.

رهبر
ایده آل اسلام در مسأله رهبری جامعه

2. ایده آل اسلام در نظریه امامت و رهبری جامعه آن است که جامعه ای اسلامی با رهبر معصوم اداره شود، همان گونه که در عصر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) چنین بود. ما معتقدیم این امر شدنی است و ان شاءالله در زمان ظهور حضرت حجت- عجل الله تعالی فرجه الشریف- این چنین خواهد شد. ولی در زمان فعلی عملاً چنین ایده آلی قابل تحقق نیست، زیرا در زمان غیبت به سر می بریم و رهبر معصوم غایب است.

اگر اسلام می خواست در مسأله امامت غیر واقع بینانه برخورد کند، باید در زمان غیبت هیچ حکومتی را مشروع نداند، چون در دوران غیبت رهبر معصوم در رأس حکومت دینی قرار ندارد، ولی اسلام برای این دوران وضعی  نازلتر را پیش بینی کرده است و فقهایی را که دارای شرایط خاصی هستند، حاکم قرار داده است.

فقها اتفاق نظر دارند که حتی در حکومت های نامشروع هم فقیه در امور حسبیه ولایت دارد، یعنی حتی اگر قدرت حاکمیت بر مردم را نداشته باشد، باز باید این امور را به عهده گیرد و در آنها دخالت کند.

در زمان رژیم طاغوت که از دیدگاه دینی ما حکومتی ظالم، زورگو و غیرشرعی بود فقها معتقد بودند در مسائلی که منوط به حکم حاکم شرعی است، باید مردم به مجتهد جامع شرایط (حاکم شرع) مراجعه کنند؛ مثلاً اگر زن و مردی در زندگی دچار اختلاف می شدند و برای رهایی از این وضع به طلاق تن می دادند، از نظر قانون آن زمان به یکی از دفترخانه های رسمی طلاق مراجعه و دفتر خاصی را امضاء می کردند، و همین طلاق رسمی شمرده می شد، در حالی که از نظر فقه شیعه باید دو شاهد عادل برای اجرای صیغه طلاق حاضر باشند. به همین دلیل خانواده های متدین، طلاق را نزد امام جماعت یا مجتهد و با حضور دو شاهد عادل جاری می کردند و بعداً برای رسمی کردن آن به دفترخانه رسمی مراجعه می نمودند.

این نوع دخالت فقیه، تحقق بخش ایده آل اسلام نیست، ولی بالاخره بهتر از دخالت نکردن اوست. پس اسلام نمی خواهد مردم ایده آل یا هیچ را انتخاب کنند، بلکه درجات متوسط را هم پیش روی مسلمانان گذاشته است.

ما معتقدیم این امر شدنی است و ان شاءالله در زمان ظهور حضرت حجت- عجل الله تعالی فرجه الشریف- این چنین خواهد شد. ولی در زمان فعلی عملاً چنین ایده آلی قابل تحقق نیست، زیرا در زمان غیبت به سر می بریم و رهبر معصوم غایب است

پاسخ نهایی مسأله

بر اساس نظر اسلام، ایده آل این است که حکومت جهانی واحدی داشته باشیم و مرزهای جغرافیایی هیچ دخالتی نداشته باشند. اما آیا در جهان فعلی که شرایط تحقق این ایده آل وجود ندارد، به بن بست می رسیم؟ قطعاً خیر.

اکنون که نمی توان تمام جهان را با حکومت دینی اداره نمود، باید درهمین منطقه (ایران) حکومت دینی را برقرار کنیم. وقتی چنین باشد دیگر پذیرفته نیست قانون اساسی و سایر مقررات به گونه ای باشد که خارج از ایران را نیز در بر بگیرد. از این رو اگر بخواهیم در این وضع، حکومت دینی داشته باشیم، باید مرزهای جغرافیایی را محترم شمرده، روابط با سایر کشورها را مطابق با عرف بین الملل تنظیم بنماییم یعنی با کشورها مبادله سفیر داشته باشیم، قراردادهای بین المللی را محترم بشماریم و ...

پس نمی توان در جهان کنونی گفت: چون رهبر حکومت ما رهبر هر مسلمانی است، بنابراین باید مسلمانان دیگر کشورهای اسلامی نیز تحت فرمان او باشند. این مطلب در عرف بین المللی پذیرفته نیست. اگر قانون اساسی به گونه ای است که حکومت اسلامی ایران، رهبری و ارگانهای آن را محدود به یک کشور می کند، به دلیلی است که گفته شد، وگرنه از نظر اسلام مرزهای جغرافیایی جداکننده کشورها و ملتها نیست، بلکه آنچه مرز واقعی و جداکننده مردم از همدیگر است، عقیده است.  

پارسا بازدید : 38 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (2)
جمکران

هزار سال قبل، نه خیلی بیش تر! سال 393 هجری قمری بود. حسن مثله در خانه اش خواب بود. حسن بن مثله جمكرانی را همه ی قصبه جمكران می شناختند. او در نیكوكاری و ایمان، بین مردم ضرب المثل بود. آن شب فراموش نشدنی، شب سه شنبه هفدهم ماه رمضان، پس از دعا و عبادت در خانه اش خوابیده بود. از سر شب حال عجیبی داشت. نمی دانست چرا اینقدر بی تاب و بی طاقت است. مدام از خواب می پرید و دوباره به خواب می رفت. انگار منتظر یك اتفاق بود. اتفاقی كه نمی دانست چیست! شب از نیمه گذشته بود كه صدایی شنید. او را با نام صدا می كردند. صدایی كه می گفت: «برخیز! حضرت بقیه ا... امام مهدی (علیه السلام) تو را طلبیده اند. باید همراه ما بیایی.»

حسن بن مثله سراسیمه از خواب بیدار شد. نمی دانست كه چه اتفاقی افتاده ! فقط می دانست كه اوضاع عادی نیست. همه ی اهل خانه خواب بودند و جز خودش كسی صدا را نشنیده بود. با عجله لباسش را پوشید و دم در رفت. چند نفر غریبه كه چهره هایی نورانی داشتند، پشت در منتظر او بودند. حسن بن مثله به آنها سلام كرد و آنها از او خواستند كه همراه آنها برود. او بدون هیچ پرسشی به دنبال آنها رفت. كمی جلوتر به منطقه ای بیابانی رسیدند كه در آن تاریكی، مثل روز روشن بود. در وسط آن منطقه تخت فرش شده ای بود و جوان با ابهتی روی آن نشسته بود.

پیرمردی هم كنار تخت ایستاده بود و برای جوان كتاب می خواند. عده ی زیادی هم كه بعضی لباس سفید و بعضی لباس سبز پوشیده بودند، مشغول نماز بودند.

با آمدن حسن بن مثله، پیرمرد كه بعد حسن بن مثله فهمید حضرت خضر(علیه السلام) است، به او اشاره كرد تا جلو بیاید. آنقدر چهره ی جوان نورانی و با جذبه بود كه حسن بن مثله نتوانست به او چشم بدوزد و سرش را پایین انداخت. اینقدر مبهوت شده بود كه حتی نمی توانست كلمه ای بگوید. حضرت (علیه السلام) او را به اسم خواند و فرمود: «حسن مثله، به دیدن حسن مسلم برو و به او بگو كه تو چند سال است كه بی اجازه دراین زمین زراعت می كنی، از این به بعد حق نداری زراعت كنی و باید پولی را كه از راه كشت و كار روی این زمین به دست آورده ای، پس بدهی تا با آن پول مسجدی در این مكان ساخته شود. به حسن مسلم بگو كه این زمین، زمین شریفی است و بر زمین های دیگر برتری دارد. اگر از این كار دست نكشی، خداوند تو را به عذابی مبتلا می كند كه حتی فكرش را نمی كنی.»

حسن مثله كه در این فاصله توانسته بود كمی بر هیجانش مسلط شود، همانطور كه سرش پایین بود، مؤدبانه گفت: «ای سید و مولای من! باید نشانه ای داشته باشم تا مردم حرف مرا قبول كنند و گرنه مرا تكذیب می كنند.»

حضرت (علیه السلام) فرمود: «نگران نباش! ما برای تو نشانه ای قرار داده ایم. اول پیش سید ابوالحسن الرض

با آمدن حسن بن مثله، پیرمرد كه بعد حسن بن مثله فهمید حضرت خضر(علیه السلام) است، به او اشاره كرد تا جلو بیاید. آنقدر چهره ی جوان نورانی و با جذبه بود كه حسن بن مثله نتوانست به او چشم بدوزد و سرش را پایین انداخت. اینقدر مبهوت شده بود كه حتی نمی توانست كلمه ای بگوید

ا برو و از او بخواه كه همراه تو بیاید و بعد او منافع زمین را از حسن مسلم بگیرد و به كار ساخت مسجد بپردازد. بقیه ی مخارج مسجد را هم از درآمد روستاهای رهق اردهال {منطقه ی مشهوری نزدیك كاشان} كه ملك ما می باشد؛ بگیرد. نصف روستای رهق را وقف این مسجد كرده ایم تا هر سال از درآمد آن برای مخارج این مسجد خرج كنند. به مردم بگو به این مسجد توجه زیادی داشته باشند. بگو اینجا چهار ركعت نماز بخوانند. دوركعت به عنوان تحیت مسجد(1) و دو ركعت به نیت نماز صاحب الزمان (2). پس از نماز تسبیح حضرت زهرا (سلام ا... علیه ) را بخوانند و سپس به سجده روند و صد مرتبه به پیغمبر و آلش، صلوات بفرستند. كسی كه این دو نماز را در اینجا بخواند، مثل كسی است كه در كعبه نماز خوانده است.»

وقتی حضرت (علیه السلام) نحوه ی خواندن نمازها را به حسن مثله آموزش دادند، لحظه ای سكوت كردند و بعد به حسن بن مثله اجازه مرخصی دادند. اما هنوز چند قدم دور نشده بود كه حضرت (علیه السلام) صدایش كردند و گفتند: «در گله ی چوپانی به نام جعفر كاشانی، بزی هست كه باید آن را بخری. فردا شب كه شب هجدهم ماه رمضان است. بز را در این جا بكش و گوشتش را به كسانی كه بیماری سختی دارند بده تا خدای تعالی او را شفا دهد. این بز هفت علامت دارد.»

حضرت (علیه السلام) نشانی های بز را دادند و بعد از آنكه سخنانشان تمام شد. به حسن بن مثله اجازه مرخصی دادند. تا صبح نماز خواند. صبح با طلوع آفتاب به طرف خانه سید ابوالحسن الرضا رفت. وقتی به در خانه او رسید، متوجه شد كه خدمتكاری بیرون در ایستاده است. خدمتكار با دیدن او جلو دوید و پرسید: «آقا، شما همان كسی هستید كه از ده جمكران می آیید؟»

حسن مثله گفت: «آری.»

خدمتكار با خوشحالی گفت: «سید ابوالحسن از سحرگاه منتظر شماست.» بعد حسن مثله را نزد سید راهنمایی كرد. سید ابوالحسن با دیدن او به استقبالش رفت و رویش را بوسید و گفت: «خوش آمدید! منتظرتان بودم. شب گذشته در عالم رؤیا شخصی به من گفت كه مردی از جمكران به نام حسن مثله نزد تو می آید. به او اعتماد كن و هر چه گفت: انجام بده چون سخن او سخن ماست. بعد از خواب بیدار شدم و تا الان منتظر شما بودم.»

وقتی حضرت (علیه السلام) نحوه ی خواندن نمازها را به حسن مثله آموزش دادند، لحظه ای سكوت كردند و بعد به حسن بن مثله اجازه مرخصی دادند. اما هنوز چند قدم دور نشده بود كه حضرت (علیه السلام) صدایش كردند و گفتند: در گله ی چوپانی به نام جعفر كاشانی، بزی هست كه باید آن را بخری. فردا شب كه شب هجدهم ماه رمضان است. بز را در این جا بكش و گوشتش را به كسانی كه بیماری سختی دارند بده تا خدای تعالی او را شفا دهد. این بز هفت علامت دارد

حسن مثله تمام اتفاقات شب قبل را برای سید ابوالحسن تعریف كرد. سید دستور داد تا اسب ها را زین كنند و بعد همراه حسن مثله به راه افتاد و نزدیك ده جمكران، جعفر كاشانی را دیدند كه همراه گله اش می رفت. بز با همان نشانی هایی كه حضرت (علیه السلام) گفته بود، به دنبال گله می رفت. حسن مثله از اسب پیاده شد و بز را بغل كرد و به چوپان گفت: «خواهش می كنم این بز را به من بفروش!»

چوپان با صداقت گفت: «این بز مال گله من نیست. امروز دنبال گله ام راه افتاده است. هر چه خواستم بگیرمش، فرار كرد. عجیب است كه شما توانستید این حیوان را بگیرید.»

حسن مثله گفت: «حالا این بز را چند می فروشی ؟»

چوپان گفت: «مال من نیست كه آن را بفروشم.»

حسن مثله بز را بغل كرد و همراه سید به محلی كه شب قبل احضار شده بود، رفتند و هنوز زنجیرهایی كه دور محوطه كشیده بودند، باقی مانده بود. سید كسی را دنبال حسن مسلم فرستاد. ساعتی نگذشته بود كه حسن مسلم رسید. وقتی پیغام حضرت (علیه السلام) را شنید، به حال زار خودش گریه كرد و گفت: چشم! تمام منافع این زمین را بر می گردانم.»

سید ابوالحسن به دستور حضرت (علیه السلام) با پول زمین مسجدی در آن منطقه ساخت تا محلی برای عبادت خدا و تجمع دوستداران اهل بیت و جایی برای آرامش دلها باشد. هنوز هم بعد از هزار سال سه شنبه شب ها، مردم عاشق از همه جا در جمكران جمع می شوند و دعای توسل می خوانند كه شاید آن حضرت زودتر بیاید. آمین!

 

پی نوشتها:

1. طبق فرمایشات حضرت (ع) در این نماز دوركعتی، ذكرهای ركوع و سجده و سوره توحید هر كدام در جای خود ولی هفت بار خوانده می شوند.

2. در این نماز در هر ركعت، آیه «ایاك نعبد و ایاك نستعین» صد بار گفته می شود. ذكرهای ركوع و سجده هم، هر بار هفت دفعه خوانده می شوند.

پارسا بازدید : 40 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)


روایاتی در باب انتظار فرج

پیامبر و امیر المؤمنین و فاطمه زهرا و یازده امام معصوم علیهم السلام در دورانهایى قرار داشتند که خود و شیعیانشان در مظلومیت به سر بردند و همه در انتظار فرج بودند. خود پیامبر صلى اللَّه علیه وآله بارها بشارت مهدى علیه السلام را به مردم داده بود. امیر المؤمنین علیه السلام داستان ظهور مهدى علیه السلام را براى شیعیانش بیان مى فرمود. فاطمه زهرا علیها السلام در آرزوى روز انتقام مهدى علیه السلام بود. بردبارى و صبر امام مجتبى علیه السلام در انتظار مهدى علیه السلام بود. شهیدان کربلا، امام حسین علیه السلام و هفتاد و دو قربانى محبتش، و زینب کبرى و هشتاد و چهار بانوى کشتى شکسته کربلا، مهدى علیه السلام را صدا مى زدند. همه امامان مژده طلوع او را به مردم مى دادند، و به صراحت تنها راه گشایش و روز فرج را قیام مهدى آل محمد علیه السلام معرفى مى کردند. یعنى فرج آل محمد علیهم السلام با فرج قائم آل محمد علیه السلام است و بس. در دعاهایى که براى فرج آن حضرت بر زبان مى آوریم به این مطلب تصریح شده است:

اللَّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیائِکَ وَارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظالِمَهُمْ...

خدایا فرج و گشایش آل محمد علیهم السلام را با ظهور قائم ایشان قرار ده و عزّت او را ظاهر فرما. خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و فرج ایشان را نزدیک فرما. خدایا فرج اولیائت را زود برسان و آنچه به ایشان ظلم شده به آنان باز گردان و قائم آنان را به حق ظاهر فرما.

 

روزى که با تو باشیم...

شیعه فرج خود را در ظهور امام غائب خود مى داند. ما شیعیان چشم براه روزى هستیم که حلقه محبت گرد آفتاب وجود مهدى موعود بزنیم. در یک نگاه، صفى طولانى از کنارِ درِ نیم سوخته خانه على و زهرا علیهما السلام تا امروز کشیده شده که در اکناف عالم منتشرند، و یکصدا و یکدل معتقدند که باید او بیاید تا گره ها گشوده شود:

اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً... وانْصُرْ بِهِ أَوْلِیائَکَ وأَوْلِیائَهُ وشیعَتَهُ...

خدایا نور او را دائمى قرار ده که شبى نداشته باشد، وقلبهاى مرده را توسط او زنده فرما وسینه هاى غیظ گرفته را بوسیله او شفا ده، وگرایشهاى مختلف را به وسیله او بر حق متحد فرما. خدایا دوستانت را بوسیله او دولت عطا کن ویاران او را قوى فرما ومؤمنین را بوسیله او عزّت عطا فرما

خدایا بحق آل محمد علیهم السلام تو را قسم مى دهیم براى ما فرج زودرسى مانند چشم بر هم زدن و یا نزدیک تر از آن برسانى. خدایا بوسیله حضرت مهدى علیه السلام دوستانت و دوستانش و شیعیان و یاران او را یارى فرما وما را از آنان قرار ده. خدایا یاران او را یارى کن و خوارکنندگان او را خوار کن.

خدایا نور او را دائمى قرار ده که شبى نداشته باشد، و قلبهاى مرده را توسط او زنده فرما و سینه هاى غیظ گرفته را بوسیله او شفا ده، و گرایشهاى مختلف را به وسیله او بر حق متحد فرما. خدایا دوستانت را بوسیله او دولت عطا کن و یاران او را قوى فرما و مؤمنین را بوسیله او عزّت عطا فرما.

پارسا بازدید : 52 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
امام زمان

با اندكی تأمّل و دقّت، شاید بتوان این گونه موضوع را از سه منظر نگاه كرد،که مردم جهاه سه دسته هستند:

1. مردم غیر مسلمان جهان؛

2. مسلمانان غیر شیعه‌ دنیا؛

3. شیعیان گیتی.

با عنایت به اینكه وجود مقدّس و بی‌همتای حضرت ولیّ‌عصر(عج)، یكتا استوانة‌ عظیم و نگاهبان هستی و مایة تداوم حیات بشر است و در روایات و دعاهای معتبر اسلامی به شفّافیت و تمامیّت تبیین و اعلام شده است:

«لولا الحجّة‌ لساخت الأرض باهلها؛

بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبت الأرض و السّماء»

گروه اوّل؛ یعنی مردم غیر مسلمان جهان؛ اعمّ از مشركان و كافران كه از نعمت حیاتی و فوق‌العادّه سترگ نقش و جایگاه امامت، به عنوان واسطة‌ بین خالق و مخلوق ـ هرچند خودشان هیچ‌گونه درك و فهمی ندارند ـ برخوردار هستند، علاوه بر اینكه هیچ‌گونه قدرشناسی و سپاسی ندارند، در بی‌اعتنایی و انكار ذات مقدّس الهی و نعمت‌های گسترده و بی‌شمار خداوندی نیز كاملاً كافر و بعضاً با دین و ارزش‌های الهی در تضاد، ستیزه و معاند تمام عیار هستند.

گروه دوم، مسلمانان غیر پیرو مكتب تشیّع در دنیا هستند، اینها نیز به لحاظ عدم معرفت، تحقیق و ژرف‌اندیشی در مسئلة كلیدی و مهمّ امامت و ولایت،‌ وجود مقدّس قائم، هدایت‌گر و فریادرس؛ یعنی حضرت ولیّ عصر(عج) را انكار نموده و دست‌كم پذیرای قلبی و درونی ایشان نیستند.

گروه سوم، شیعیان جهان هستند كه با دارا بودن اعتقاد و باور به امامت حضرت مهدی موعود(عج) و حضور در ساحت آن بزرگوار و چشم انتظاری ایشان مرتكب بی‌تقوایی، گناه و نافرمانی الهی می‌شوند، حضرتش را به دست نسیان سپرده و سوگمندانه در غفلت غوطه‌ورند و صد البتّه نقش آن دسته از خواصّ شیعه كه جنبة‌ الگو و اسوه برای دیگران دارند و در عین توانمندی و تمكّن لازم دربارة‌ آن جان جانان، نه سخن می‌رانند،‌ نه قلم می‌زنند و نه افكار و اذهان دیگران را متوجّه و متمایل می‌سازند، نكتة تأسّف‌بار و نگران‌كنندة دیگری است كه دل را می‌آزارد و جان را می‌فشارد.

مردم غیر مسلمان جهان؛ اعمّ از مشركان و كافران كه از نعمت حیاتی و فوق‌العادّه سترگ نقش و جایگاه امامت، به عنوان واسطة‌ بین خالق و مخلوق ـ هرچند خودشان هیچ‌گونه درك و فهمی ندارند ـ برخوردار هستند، علاوه بر اینكه هیچ‌گونه قدرشناسی و سپاسی ندارند، در بی‌اعتنایی و انكار ذات مقدّس الهی و نعمت‌های گسترده و بی‌شمار خداوندی نیز كاملاً كافر و بعضاً با دین و ارزش‌های الهی در تضاد، ستیزه و معاند تمام عیار هستند

این گونه است كه آن یگانة دوران و بی‌همتای عصر ما كه میلیون‌ها دلِ ‌شیفته، همراه اوست از سوی مثلث: «رذالت»، «جهالت» و «غفلت» مورد تهاجم شدید و آزاردهندة ظلم و بی‌عدالتی است. «سلامٌ علیكم بما صبرتم.»

خدایا! نام مهدی(عج) را بر لب‌های ما، یاد مهدی(عج) را در اندیشة ما و عشق مهدی(عج) را در قلب‌های ما و بینش، گرایش و كُنش مهدویّت و انتظار را در سرلوحه و جان‌مایة‌ برنامه‌ها و اعمال ما پایدار و نهادینه گردان.

آمین یا ربّ العالمین

پارسا بازدید : 43 پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

بسم رب المهدی

دوستان من میخوام یک حرفی بزنم گرچه من هنوز در حدی نیستم که برای شما حرفی بزنم اما چون تجربه کردم میخوام به شما هم بگم،دوستان من ۱۹ساله هستم گرچه کوچیکم اما خوب تجربه این کارو دارم من توی زندگی خودم خیلی اشتباه های کردم اما یک شب  توی خیابون نشتم و فکر کردم گفتم آیا الان وقتش نیست؟آیا الان وقت این نیست که دیگه بس کنی؟اینقد که اشتباه رفتی به کجا رسیدی الان ۱۹سالته و یادت نیست چجوری این ۱۹سال گذشت ولی هنوزم وقته، وقتشه که دیگه بس کنی مگه چقد عمر میکنی راه خدا راهی دیگه ای است راه خدا بدون دلشوره ست دوستان همه و همه یک روز یک شب جایی آروم بشینین فکر کنین بگین آیا این راهی که ما میریم درسته، به نتیجه میرسی که راه راست میری یا نه اگه که خدایی باشی راهت خدایی باشه که راحت میشی اما اگه راهت بی راه باشه دلت میشکنه میفهمی که چه اشتباههای کردی با خودت میگی که خدا منو نخواهد بخشید اما بر عکس خدا خیلی مهربونه دوستان باید راهمون راه خدایی باشه نه راه شیطونی

خودتون قضاوت کنید:

www.emam-zamane1.blogfa.com

دوستان نظر یادتون نره منتظرم

درباره ما
Profile Pic
مهدي جان... قرن‌هاست که چونان با کوله‌باری از هجران از متن تاریخ گذشته‌ام. هر از گاهی در سایه درختی، پناه‌گاهی جسته‌ام، اما باز هم همگام با طوفان حوادث و همراه با کاروان جهاد، در پی وصال تو رهسپار شده‌ام. هستی در انتظار توست، زمین در انتظار بارش عدل تو، گل در انتظار تابش قامت رعنای تو، دریا در انتظار مروارید وجودتو، آسمان در انتظار ستاره فروغ تو، بهار در انتظار فرمان تو، و دنیای انسانیت منتظر ظهور پر برکت توست. (اكثر مطالب اين وبلاگ از سايت تبيان جمع آوري مي شود....) (اين وبلاگ در راستاي آشنا نمومدن شما با فرهنگ مهدويت ساخته وپرداخته شده است... وبه موضوعات اجتماعي وفرهنگي جامعه نيز مي پردازد...) -از شما نيز خواستاريم در جهت بالابردن كيفيت مطالب نيز ماراياري كنيد... ممنون ومتشكر از شما
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    ads

     http://up.m-yeganeh.ir/baner1.gif

    آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 10
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 5
  • بازدید کلی : 398